به چه می اندیشی؟

دیدی همان یک مشت احساسی که پاشیدی چطور خیال پرواز را از سر این پرنده پراند

سلام

نمی دونم چرا چند وقته یه حس تموم وجودمو گرفته ،شاید شما هم تا حالا این جوری شده باشید ،این که دلت واسه یکی تنگ شده ولی نمیدونی واسه کی.

دقت کردید هر کی و نگا می کنی  یه جوری از یه چیزی ناراحته ،یکی عاشقه ،یکی بدهکاره ،یکی مریضه ،یکی حتی نون شب نداره بخوره،تازه جالب اینجاست که اوناییم که از همه چی غنی هستند باز یه خلإ اساسی توی قلبشون احساس میکنند  .

تا حال فکر کردی وقتی اون کسی که هممون منتظرشیم بیاد ،چی داریم واسه گفتن؟

میخوایم بگیم چی کار کردیم ،عمری و که باید صرف خدا و امام زمان میکردیم پای چی تلف کردیم،تا حال فکر کردی اینقدر که گناه میکنیم اگه خدا ستارالعیوب نبود ؟،حالا رسوای عالم و دنیا شده بودیم

اون روزا بچگیمو میگم ،هروقت یه کار بدی میکردم سریع چادر نمازمو می پوشیدمو می نشستم پای سجاده از خدا میخواستم که مامانم نفهمه که به بابام نگه که اگه بگه بابام دعوام میکنه بعدشم فلان اسباب بازی و برام نمیخره

خداییش ،مامانمم نمی فهمید ،ولی گناهامون از چشم خدا هیچ وقت پوشیده نیست ؛مامانم میگه وقتی یه گناهی می کنی خدا نمی ذاره فرشته ها بنویسند شاید توبه کنیم ،اما وقتی ثواب میکنیم خدا به فرشته ها میگه بدون درنگ واسش بنویسید.

تا حالا چند بار بعد گناهت توبه کردی ،والا اگه می دونستی خدا چه قدر دوست داره هیچ وقت دل به این عشقای پوچ زمینی نمی سپردی،راستی یادم افتاد به عشق چرا ما دوست داشتنو عشق معنی میکنیم ،اگه می دونستی عشق چه قدر پاک و مقدسه هیچ وقت اونو به بنده های گناهکار خدا نسبت نمی دادی،مشکل اینه که ما خیلی چیزا رو نمی دونیم ،وای کاش ....

این چیزاارو هر بار به خودمون می گیم اما دوباره همون  کارارو میکنیم ،ای کاش میشد مرد عمل باشیم نه حرف ....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 10:22 توسط تنها| |


Power By: LoxBlog.Com